کافه تنهایی
بگذار

 

 

بگذار فقط ۱ بار بگويم که چقدر دوستت دارم ...

همین تا بعد

قهوه چی شاهرخ 21 / 4 / 1389برچسب:, (3:1) |
فاصله

                  

غروب دل تنگ آدینه میام تو کافه و می خزم یه گوشه دنج و سفارش یه فنجون قهوه بدون شکر میدم

و صدای علی لهراسبی تو کافه زمزمه میکنه :

اگه فاصله افتاده / اگه من با خودم سردم

تو کاری با دلم کردی / که فکرشم نمیکردم

چه آسون دل بریدی از / دلی که پای تو گیره

که از این بدترم باشی / واسه تو نفسش میره

نمیترسم اگه گاهی / دعاهام بی اثر میشه

همیشه لحظه آخر / خدا نزدیک تر میشه

تو رو دست خودش دادم / که از حالم خبر داره

که حتی ازتو چشم هاشو / یه لحظه بر نمیداره

 تو امید منی اما / داری از دست من میری

با دستای خودت داری / همه هستی مو میگیری

دعا کردم تو رو بازم / با چشمی که نخوابیده

مگه میزاره دلتنگی / مگه گریه امون میده ؟

مریضم کرده تنهایی / ببین حالم پریشونه

من اونقد اشک میریزم / که برگردی به این خونه

حسابش رفته از دستم / شبایی رو که بیدارم

شاید از گریه خوابم برد / درا رو باز میزارم

  فاصله هایی که شاید قرار نیست هیچ وقت پر بشن چشمام رو میبندم رو هر چی نیست...

                                                             

 

قهوه چی شاهرخ 12 / 4 / 1389برچسب:, (10:55) |
ای کاش قلب ها در چهره ها بودند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی بکوش در کمال آنچه هستی باشی.

 

 

 
گوش کن

 

می شنوی؟

زمزمه را می گویم!

نه

نه

هیاهو

فریاد٬ را می گویم

می شنوی؟

آسمان

زمین

خاک

...

آغاز و تولدی

نو را فریاد می زنند

 

اما

قلب تو

نیز

آیا؟

 

 

قهوه چی شاهرخ 10 / 4 / 1389برچسب:, (9:8) |